ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

عشق

 

عشق بزرگ، از خلال کوچکترین مدخل ها راه عبورش را خواهد یافت.

منتظر نمی­ماند تا هنگامه­ی آداب و رسومی فرا رسد که در آمدن و نیامدن مردّدند، آن برکت می­دهد و آرامش می­بخشد ساعت به ساعت و روز به روز.

جایی در این جهان ما یک روح تنها، در انتظار روح تنهای دیگر است در انبوه لحظه­های ملال آور و به طور اعجاب آوری در یک مسیر اتفاقی هر یک دیگری را بر می­گزیند سپس به هم می­پیوندند بسان برگ های سبز با گل های طلایی به یک آمیخته­ی زیبا و اهورایی، و آن گاه که شب دراز زندگی خاتمه یابد راهی به سوی روز جاودان کشیده خواهد شد.

با من، پا به پای عمر بیا ! بودن و به انتها رسیدن، هنوز بهترین است، که ابتدای زندگی بهر رسیدن به انتها بنا شده است.

عشق با روح سرگشته اش آمیخته بود نه فقط با یک جزء محض از وجودش، که با تمام قلبش و تک تک نفس هایش.

عشق حقیقی هدیه ای است خداوندی به انسان تنهای زیر آسمان آن، بندی است نقره ای، حلقه­ای است نقره­ای که در جسم و روح دل را به دل و ذهن را به ذهن گره می­زند. 

نظرات 1 + ارسال نظر
مونا 8 آبان 1387 ساعت 12:35

سلام سجاد جان وب خیلی قشنگی داری خیلی با مفهوم و خوبه امیدوارم موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد