عشق بزرگ، از خلال کوچکترین مدخل ها راه عبورش را خواهد یافت.
منتظر نمیماند تا هنگامهی آداب و رسومی فرا رسد که در آمدن و نیامدن مردّدند، آن برکت میدهد و آرامش میبخشد ساعت به ساعت و روز به روز.
جایی در این جهان ما یک روح تنها، در انتظار روح تنهای دیگر است در انبوه لحظههای ملال آور و به طور اعجاب آوری در یک مسیر اتفاقی هر یک دیگری را بر میگزیند سپس به هم میپیوندند بسان برگ های سبز با گل های طلایی به یک آمیختهی زیبا و اهورایی، و آن گاه که شب دراز زندگی خاتمه یابد راهی به سوی روز جاودان کشیده خواهد شد.
با من، پا به پای عمر بیا ! بودن و به انتها رسیدن، هنوز بهترین است، که ابتدای زندگی بهر رسیدن به انتها بنا شده است.
عشق با روح سرگشته اش آمیخته بود نه فقط با یک جزء محض از وجودش، که با تمام قلبش و تک تک نفس هایش.
عشق حقیقی هدیه ای است خداوندی به انسان تنهای زیر آسمان آن، بندی است نقره ای، حلقهای است نقرهای که در جسم و روح دل را به دل و ذهن را به ذهن گره میزند.
سلام سجاد جان وب خیلی قشنگی داری خیلی با مفهوم و خوبه امیدوارم موفق باشی