ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

کاش میگفت

 

 

 

وقتی گفتم دوست دارم ... گفت منم همینطور ! نگفت نگو ... نگفت حرف نزن ... نگفت خفه شو ... گفت منم همینطور ... من واقعا داشتم اما اون میخواست رفع تکلیف کنه ! یعنی فکر میکرد دوست داشتن تکلیفه ؟؟؟ یا نکنه فک میکرد همینجوری میگم ... خب بهش حق میدم ... فکرشم نمیکرد عشق اینجا کاره ای باشه !!! فک میکرد عشقم رو جای دیگه گذاشتمو باهاش حرف میزنم !!! لعنت به عشق ... کدوم یکی از شب گریه هامو دید که به خاطر غرور شکسته شدش بود ؟؟ کدوم یکی از دعاهامو شنید ؟ کدوم یکی از غمامو درک کرد؟ چشمای پف کرده ی منو که از گریه های شب تا صبح شب قبل بود فقط مامان دید و محمد و نوشی ... حرفامو غمامو فقط آزی و آتی شنیدنو نوشی ... اون که ندید من چه حالی بودم ... چه حالی شدم ... الان چه حالیم ... فقط گفت باور نمیکنم و بی تفاوت گذشت ... حتی از یک سالی که سعی کرده بودم یکم فقط یکم احساسمو بیان کنم و براش نوشتم گذشت ... یه روز اومد اینجا و گفت اینا مال کیه ؟ این قصه ها چیه و باز بی تفاوت گذشت ... حسم اینه که به بازی گرفته شدم ... و دیگه هیچ حسی نیست ... یا شاید بهتره بگم یه حسه سرده .. یه حس سرد که هنوز گه گداری وقتی اسمشو میشنوه قلبش به تپش میفته !! نمیدونم چی پیش میاد ... اما تا حالا نخواستم کسیو به بازی بگیرم ... به منم گفتن دوست دارم ... اما من گفتم هیسسس ... گفتم ساکت باش ... گفتم نگو ... منم دوسش داشتم اما اونقدری نبود که بشه باهاش جواب دوس داشتن رو داد .. نمیخواستم بگم اما من ندارم ! نمیخواستم الکی حرف زده باشم ... گفتم نگو ... گفتم برو ... نمیخواستم امید الکی داده باشم ... نمیدونم چقدر فهمید ... نمیدونم چقدر درک کرد ... اما رفت ... حرف نزد رو حرفم ... آخه مثه من بچه پررو نبود !! نمیدونم میخواست منو راحت کنه یا خودشو ... بازم یه دوست خوب و از دست دادم اما ارزششو داشت که همه ی زندگیشو از دست بده ... گر چه همه مثه هم نیستن ... ولی من نمیخوام تا زمانی که تکلیفم با خودم روشن نیست رابطه ای رو شروع کنم ... با اینکه نیااز دارم به دوست داشته شدن و دوست داشتن ... اون موقع نتونستم انتخاب کنم ... هر کدومش یه طرف بود ... یه طرف دوست داشتن بود و یه طرف دوست داشته شدن ... درسته الان هیچ کدومشو ندارم ... اما پشیمون نیستم از کاری که کردم ....

نظرات 16 + ارسال نظر
کمال 28 آذر 1387 ساعت 13:26 http://baroonedeltangi.blogsky.com

منم همین احساسی که میگی رو دارم یه جورایی
بیشتر از ۳ ساله که بهش گفتم اما اون حتی منم همینطورو بهم نگفته بود و نمی گه شاید به خاطر این که به من امید نده
در کل منم تازه به این نتیجه رسیدم که آدم نیاز به دوست داشته شدن هم داره
خدا به خیر بگذرونه

خدا به خیر بگذرونه

دریا 28 آذر 1387 ساعت 13:36 http://www.daryaadel.blogsky.com

سلام.
ببخش که دیر کردم ولی ایرادی نداره ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه است.
تولدت مبارک.

سلام نه بابا این چه حرفیه ممنون که امدی تبریک گفتی

یلدا 28 آذر 1387 ساعت 14:01

سلام اومدم تولدت رو تبریک بگم دیدم یه عالمه قبل من تبریک گفتن اما بیخیال تولدت مبارک.......

ممنون یلدا جون مرسی از اینکه اومدی

سلام دوست عزیزم،‌ خوبی؟ مرسی که سر زدی..
مطلبت رو خوندم.. راستش نمی دونم چی بگم؟؟؟ دوست داشتن و دوست داشته شدن احساسات غریبی هستن... شاید هرگز آدم نفهمه که چرا دوست داره و چرا دوستش دارن؟ یه بار یه آدمی گفت: معشوق تو باش!‌ عاشقی کار تو نیست..
اما به نظر من معشوق خوب بودن هم به اندازه عاشق خوب بودن سخته.. فقط کاش می شد راحت حرف ها رو زد و از شکستن غرور نترسید تا چیزی لاینحل و رنج آور نمونه.

ممنون منم با نظرت موافقم ولی یه وقتایی نمیشه بگی یه حرفایی به زبون نمی یان یعنی سر جاشون به زبون نمی یان این مشکله

مریم 28 آذر 1387 ساعت 15:29 http://www.piaderoya.blogfa.com

عاشقان را خوشدلی تقدیر نیست
لیکن با چنین تقدیر بد تدبیر نیست
من آپم و منتظرت
قربونه تو
بای

میثم 28 آذر 1387 ساعت 17:42 http://meisamh.pib.ir

تولدت با تاخیر .......... مبارک

ممنون عزیزم که اومدی و تبریک گفتی دیرش زیاد مهم نیست

فرانک 28 آذر 1387 ساعت 18:57 http://parvanak.blogsky.com

برادرکوچولو سلام .
دنیا خیلی بزرگتر از این حرفهاست.خودت رو از این چیزها جداکن برو بالاتر از داستان وبعد خوب به عنوان نفر سوم داستان رو تحلیل کن.بدون اینکه احساسی نسبت به خودت داشته باشی به عنوان نفر سوم که انگار سجاد روداره تحلیل میکنه.بعد ایرادهایی که توی این رابطه داشتی رو پیدا کن وشروع کن به ساختن خودت باور کن وقتی بتونی خودت راتغییر بدی خدا درحد تو وخواسته تو برات عمل میکنه وافرادی رو میفرسته توی زندگیت که لایق تو باشند.

مرسی ابجی بزرگه
رو پیشنهادت فکر میکنم

سلام دوست عزیز خوبی ؟ [گل]

ممنونم از حضور گرمت [گل]

نوشته قشنگی بود [قلب]

موفق باشی [گل]

مرسی گلم که اومدی

فریناز 29 آذر 1387 ساعت 11:55 http://gharibe20051.blogfa.com

من اولم هوررررررررررررررررررررررراااااااااااااااا
اگر دوستش داری باید دوستش بداری نباید برانیش از خودت عشق زیباست و تلخ و سخت ولی سعی کن این راه زیباو و تلخ و سخت رو هیچ وقت رد نکنی

هی بابا .......

شقایق 29 آذر 1387 ساعت 12:37 http://www.gasedak.blogfa.com

سلام
خوبین؟
من همه ی متنهایی رو که نوشتین خوندیم واقعا همش قشنگند
راستی آهنگتونم قشنگه

مرسی شقایق جون ممنون که متنام و خوندی چشاتون قشنگ می بینه

آرزو دارم همیشه در کنارم باشی ،
یار و یاورم باشی ،
سرپناهی برای
این قلب عاشقم باشی!

[گل][گل][گل][گل][گل]

سلام دوست عزیز خوبی؟ [گل]

[قلب]***دفتر عشق به روز شد ***[قلب]

منتظر حضور گرم شما هستم[گل]

[قلب][گل]یلدات مبارک[قلب][گل]

شاد باشی [گل]

یلدای تو هم مبارک چشم حتما می یام

نسیم 30 آذر 1387 ساعت 11:22 http://mypazzel.blogsky.com

سردم شد!

منم سردم شد

مینو 30 آذر 1387 ساعت 23:34 http://zhiivaar.blogsky.com

حس خوبی نیست ، متاسفم اما تجربه بسیار خوبیه امیدوارم از این به بعد انتخاب هات پخته تر و مناسب تر باشه بدون کوچکترین اشتباهی ضمن اینکه بسیار معتقدم وقتی اتفاقی برات می افته خوشایند یا ناخوشایند چیزی توش بوده که باید می فهمیدیش برای همین هم برات اتفاق افتاده بیشتر به جزییاتش دقت کن نقطه ضعف ها رو متوجه میشی و خودت رو تقویت می کنی برای ارتباطی دوباره و پخته تر
یلدا هم مبارک

مرسی گلم تو هم واقعا خیلی کامل پیشنهاد میدی حتما روش فکر میکنم فقط می خواستم بگم مطالبی که من می نویسم یه مقدارش به من ربطی نداره من از دید یکی دیگه می نویسم ولی من می نویسم به خاطر همین یه وقتایی حال و هواش عوض میشه

دریا 1 دی 1387 ساعت 12:31 http://www.daryaadel.blogsky.com

سلام.

خوبی؟

اولین روز زمستونیت مبارک.

آپ کردم. خواستی بیا.

موفق باشی.

مرسی که به من سرزدی خیلیی وبلاگگ قشنگی داریی

رها 6 دی 1387 ساعت 17:39 http://baroon66.blogsky.com

من فکرمیکردم فقط خودم این دردو دارم حالا حداقل دلم به این خوشه که کسایه دیگه ای هم هستن که درد منو داشته باشن.
ببین دوست من انگاردیگه تو این دنیا دوست داشتن کاره مسخره ای شده راستش خودم کم آوردم نمیدونم باید چکارکنم ولی اینو یادت باشه که خدارو فراموش نکنی اون تنهاکسی که مطمئنی دوست داره توهرشرایطی که باشی هروقت وهرجاپیشته
پس خودتو ازیادخداپرکن تااززندگیت لذت ببری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد