ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

پیرمرد و کودک

 

پیرمرد و کودک

دست پیرمرد را محکم در دست گرفته بود و گویی که او را مجبور می کرد که وی را دنبال کند. پیرمرد در این شور و حال، کودکی اش را می نگریست. کودکی از دست رفته اش که غبار اندود می نمود و حتی یادش نیز دست در دست فراموشی می سپرد. پیرمرد نظاره میکرد نوه اش یادآور خاطرات خوش کودکی بوده و در این جنب و جوش کودکی خودش را جستجو میکرد. پسرک دست پدربزرگ را رها کرد و چون قاصدکی رها در باد از این آزادای لذت می برد.

ناگهان چشمش به گل سرخی افتاد که پروانه ای رنگارنگ روی آن نقش بسته بود و چشمان پسرک را به خود فریب می داد. در یک لحظه پسر بچه به سوی گل سرخ سرازیر شد و با تمام وجود تلاش نمود که موجب فرار پروانه نشود. دست ها به آهستگی بسوی پروانه دراز شد و وجودش را تمنا کرد. پسرک رو به عقب برگشت و با هیجانی که چشمانش شناور بود به پدربزرگ گفت: بابایی، بابایی، گرفتمش، مال خود خودمه.

پدربزرگ که هنوز مبهوت این حرکت بود پرسید: چی مال خودته بابا جون ؟ پسرک هم غروری را در وجود خویش حس کرد از اینکه صاحب این شیء زیباست، همچنان مشت دستش را می فشرد و در پاسخ پدربزرگ گفت: پروانه خوشگله رو. خودم گرفتمش، مال خودمه. پدربزرگ نصیحت وار گفت: اما پسرم، پروانه توی طبیعت خوشگله نه توی مشت تو. اون هم مثل تو پدربزرگی داره که دوست داره نوه اش همیشه جلوی چشمش باشه و از دیدنش لذت ببره.

بهتره پروانه رو آزاد کنی، اون وقت از زیباییش لذت ببر. پسر بچه هم که روحش همچون آب زلال و شفافی بود دل به نصیحت پدربزرگ سپرد و گفت: چشم بابایی. پدربزرگ گفت: حالا چشمت را ببند و مشتت را آهسته باز کن و او نیز این کار را کرد. ولی وقتی چشمش را باز کرد پروانه ای روی گل سرخ ندید. رو به پدربزرگ کرد و همه آنچه که می خواست بداند با نگاهش پرسید.

پدربزرگ در حالی که دست او را گرفت و به سمت مقصد برمیگشت گفت: دیدی بابایی، پروانه کوچولو رفت پیش پدربزرگش. پسرک دوباره دل از اسارت کند و گویی هرگز اتفاقی نیفتاده دوباره مشغول بالا و پایین پریدن شد و فریاد می زد: پروانه کوچولو رفت، من فرستادمش خونشون. پدربزرگ هیچوقت نگذاشت چشم نوه اش به پروانه ای که روی زمین در حال جان دادن بود آغشته شود !

نظرات 26 + ارسال نظر
معین 20 مرداد 1388 ساعت 01:27 http://inest.ir

عکاس: ناشناس

منبع: ایمیج بانک

کپی رایت: آشیانه ایرانیان


برچسب ها:

آشیانه,ایرانیان,پاتوق,24,ساعته,همه,کپی,منبع,عشق,علاقه,حموم,تمساح,کروکودیل,وان,ایمیج,بانک


نوشین 20 مرداد 1388 ساعت 13:26 http://manonima2tayi.blogfa.com

سلام عزیزم
مرسی که اومدی
مطلبت هم خیلی ناز بود
خسته نباشی
باز هم منتظرم...
نزاری تنها بمونم......

چشاتون ناز میبینه نوشین خانوم

تنهاعشق 20 مرداد 1388 ساعت 15:28 http://sezavaree-eshgh.blogsky.com

سلام سجاد خوبی؟
مرسی بهم سر زدی.راستی این داستانم خیلی جالب بود.
مینا یه چند وقتیه رفته سوئد.نمی تونه زیلد بیاد نت.هروقت برگشت نروژ حتما به هممون سر می زنه.

ممنون خوبم
مرسی از اینکه خبرم کردی ازت ممنونم

تنهاعشق 20 مرداد 1388 ساعت 15:28 http://sezavaree-eshgh.blogsky.com

ســـــــــــــلام
ســـــــــــــــــلام
ســـــــــــــــــــــلام
___________________--------
_________________.-'.....&.....'-.
________________\.................../
_______________:.....o.....o........;
______________(.........(_............)
_______________:.....................:
________________/......__........\
_________________`-._____.-'شاد باشی مهربون
___________________\`"""`'/
__________________\......,...../
_________________\_|\/\/\/..__/
________________(___|\/\/\//.___)
__________________|_______|آرزومند آرزوهــــای قشنگت
___________________)_ |_ (__
________________(_____|_____)
............ *•~-.¸,.-~* آپ کردیم *•~-.¸,.-~*...........
حتما بیاید هااااااااااااااااااااا ....

.
.
.
.
.
اومدم

نوشی 20 مرداد 1388 ساعت 18:06 http://tameshki.com

اسیه 20 مرداد 1388 ساعت 18:30 http://satorn

اخه چه قشنگ بود کپیش کردم ....مرسی که این ورا می یای خوشحال شدم

خوشحالم که خوشت اومد

خواهش میکنم وظیفه بود

وجیهه 21 مرداد 1388 ساعت 00:17 http://mv4ever.blogfa.com

سلام خوبی؟ دل منم مثل پروانه قصه ات داره میمیره . کمتر میام نت. منم دلم برات تنگ شده

ممنون وجیهه جان خوبم

تو دیگه چرا؟؟؟؟

مینا 21 مرداد 1388 ساعت 13:12 http://http://rozegare-eshgh.blogsky.com/

سلام. من سوئد هستم. بزودی میام.

منتظر هستم امیدوارم خوش بگذره بهت مینا خانوم

دریا 22 مرداد 1388 ساعت 09:41 http://www.daryaa.blogsky.com

سلام
ممنون از حضور گرمتون
داستان خیلی خوبیه. جدا به دل نشست.
سبز باشی.

مرسی عزیزم

نوشین 22 مرداد 1388 ساعت 12:23 http://manonima2tayi.blogfa.com

ای نگاهت مهتاب،


شب من تاریکیست


تو بیندیش و ببین،


که ستاره در شب،چه شکوهی دارد


و بیا از دل روز


به شب تیره و تارم تو بتاب ای مهتاب...


ای شمیم نفست تازه ترین واژه شعر


وشکرخنده تو حسن ختام


در دل تشنه شعرم تو بجوش،


تا بیایم به خروش....


ای وجود تو همه شعر و شراب وافسون


تو بمان


تنها تو..........






دوست خوب و مهربونم ممنون از حضور گرمت....
وجودت باعث آرامشه...
باز هم منتظرم

ممنون

[ بدون نام ] 22 مرداد 1388 ساعت 19:34 http://setareshab.blogsky.com

سلام مطلبت خیلی با احساس بود
از اینکه تو مدت نبودنمبهم سر زدی ممنون
موفق باشی

خوشحالم که خوشت اومد

خواهش میکنم وظیفم بود

شما هم موفق و سبز و شاد باشید

سهند 22 مرداد 1388 ساعت 21:21

سلام . مهربانی را جستن و مهربان زندگی کردن تکامل انسانیت است .
.... قفس باغ را پژمرده میکند

زنده و مهربان بمانی ...

ممنون سهند جان
همیشه شاد باشی عزیزم

تنهاعشق 22 مرداد 1388 ساعت 22:10 http://sezavaree-eshgh.blogsky.com

بازم سلام´´´´´¶´¶¶´¶¶
´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶
´´´´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶
´´´´´¶¶´´آپ کردم´¶¶´´´´´´´´´¶¶
´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶
´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶
´´¶منتظر حضور سبز و پر مهرت هستم´¶´¶
´¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶´´´´´´´´´´´´´¶
´¶´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´. ¶
´¶´´´´´´´´´´´´¶¶´¶´´´´´´´´´´´¶´´´¶
´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶´´´´¶
´¶´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶´´¶´´´´¶
´´¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶´¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶
´´¶¶´´´´´´´¶´´´´´¶´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶¶
´´´¶¶´´´´´´¶´´´´¶´´´´¶¶¶¶´´´´´¶
´´´´¶´´´´´´¶´´´¶´´´´´¶´´´´´´´¶
´´´´¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´¶´´¶¶
´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´´¶
´´´´´¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´´¶
´´´´´´´´¶¶¶´´´´´¶¶´´´´´´´¶¶
´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´
´´´´´´´´´´¶¶´´´´´´¶¶´¶
´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´¶´¶¶
´´´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´¶´´´¶
´´´´¶¶¶¶¶¶´¶´´´´´´´¶´´¶´
´´¶¶´´´¶¶¶¶´¶´´´´´´¶´´´¶¶¶¶¶¶¶
´´¶¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´¶´¶¶´´´´´¶¶
´´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´´¶
´´´¶¶´´بدو´´´´¶´´´¶´´´´بیا´´´´¶
´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶

بازم علیک سلام
.
.
.
.
.
به روی چشم میام

http://mehdiasemoni64.blogfa.com/

ماهی تنها 22 مرداد 1388 ساعت 23:56

سلام خوبی عزیزم
راستیتش دیگه حوصله وبلاگ نویسی و وب گردیو ندارم
خسته ام

ممنون محمود جان

چرا آخه از چی خسته ای

سلام خوبی؟
قشنگ بود
مرسی از حضورت
شاد باشی

مرسی مهدی جان از اومدنت و حضور سبزت

شما هم همچنین

سلام دوست عزیز خوبی؟

دفتر عشق به روز شد

منتظر حضور شما هستم

برقرار باشی و سبز[گل]

[قلب][قلب][قلب][قلب][قلب][قلب][قلب]
تو یک حادثه نیستی ، رویای شیرینی در باور من هستی!
عاشق شدنم اتفاق نبود ، همان رویای شیرین بود ،که به حقیقت پیوست!
آن رویا خاطره نشد ، بهانه ای شد برای، با تو عاشقانه زیستن!
[قلب][قلب][قلب][قلب][قلب][قلب][قلب]

مرسی مهدی جان خبرم کردی
حتما میام

نوشته هات همیشه زیبا هستن

سمن 23 مرداد 1388 ساعت 18:56 http://sandel.blogsky.com

لطف کردین به کلبه متروک من اومدین.امیدوارم زندگیتون پر از پروانه باشه.

خواهش میکنم
مرسی سمن خانوم

waith lady 24 مرداد 1388 ساعت 09:42 http://www.na1368.blogfa.com

سلام ...

مثل همیشه قشنگ بود ...

مرسی که خبرم کردی ....

نه من شما رو فراموش نکردم .....

ببخشید این مدت نیومدم ...

گرفتار بودم ....

اسیه 24 مرداد 1388 ساعت 12:29 http://ساتورن

سلام دوست عزیز حالت چطوره؟

ممنون عزیزم خوبیم
خداروشکر
زندگی میکنیم

ممنون که اومدید و حال ما رو پرسیدید

شاد باشید

نیلوفر 24 مرداد 1388 ساعت 17:13 http://everything2.blogsky.com

سلاااااااااااااام
من اومدم. نه بابا. بی معرفت نیستم بلکه مسافرت بودم. مطلبت هم قشنگ بود گلم. لذت بردم . مرسیییی

ممنونم نیلوفر خانوم

مینا 24 مرداد 1388 ساعت 20:38 http://rozegare-eshgh.blogsky.com/

سلام. خیلی زیبا و آموزنده بود. خوبه آدم یه وقتایی واسه شاد کردن دیگران روی زشتی ها و بدی ها رو بپوشونه. اگه من جای پیرمرد بودم زودی وای وای میکردم که بچه پروانه بدبخت و کشتی!!!!! لووووووووووول اخلاقم اینه دیگه..... خدا به داد آرمان جون برسه. خوش باشی. راستی من آپم با یه ترانه. سوئد هم خوش گذشت جاتون خالی.

مرسی مینا جان خوشحالم که برگشتی
نه مطمئنم که آرمان مامانه خوبی داره
تو هم خوش باشی در کنار همسر و فرزندت
دوستان به جای ما حتما میام چرا که نه

سلام :) خوبی؟ مشغولم یه خرده ... شدم خواننده ی خاموش ... یه سفر کوتاه هم داشتم ...

ممنون دختر زمستون
به سلامتی

مرسی از اینکه اومدید

موفق باشید

نوشین 25 مرداد 1388 ساعت 11:12 http://manonima2tayi.blogfa.com

ღ♥ღ*•ღ♥ღ*•ღ♥ღ تولد تولد... تولدم مبارک ک ککک•*•ღ♥ღ*•ღ♥•ღ♥ღღ♥ღ*•ღ♥ღ*•ღ♥ღ*•ღ♥ღ*•ღ♥ღ*•ღ♥ღ*•ღ♥ღღღ♥ღ*•ღ♥ღ*•ღ♥ღღ♥ღ*•ღ♥ღ*•ღ♥*•ღ♥ღ*•ღ♥ღ*•ღ♥ღ ღ••••••دوست من منتظرم••••••ღ♥ღ**•ღ♥•ღ♥ღ*•ღ♥ღ ღ




شما جزو میهمان های ویژه هستی.....

زود باش که جا نمونی....

بدو که جشن تموم شد د د د د د د د ......

توی تولد من و تنها نزاری ......


$$$$$$_______________________________$$$$$
__$$$$$$$$*_____________________,,$$$$$$$$*
___$$$$$$$$$$,,_______________,,$$$$$$$$$$*
____$$$$$$$$$$$$___ ._____.___$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$,_'.____.'_,,$$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$,, '.__,'_$$$$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$$$.@:.$$$$$$$$$$$$$$$$
______***$$$$$$$$$$$@@$$$$$$$$$$$****
__________,,,__*$$$$$$@.$$$$$$,,,,,,
_____,,$$$$$$$$$$$$$* @ *$$$$$$$$$$$$,,,
____*$$$$$$$$$$$$$*_@@_*$$$$$$$$$$$$$
___,,*$$$$$$$$$$$$$__.@.__*$$$$$$$$$$$$$,,
_,,*___*$$$$$$$$$$$___*___*$$$$$$$$$$*__ *',,
*____,,*$$$$$$$$$$_________$$$$$$$$$$*,,____*
______,;$*$,$$**'____________**'$$***,,
____,;'*___'_.*__________________*___ '*,,
,,,,.;*____________---____________ _ ____ '**,,,,
*.°
?
...°
....O
.......°o O ° O
.................°
.............. °
............. O
.............o....o°o
.................O....°
............o°°O.....o
...........O..........O
............° o o o O
......................?
...................?
...............?
...........?
_________*¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....
*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.

چه خبر خوشی مبارک باشه
مرسی از اینکه ما رو به عنوان مهمان ویژه دعوت کردید
به روی چشم میام
خوشحالم که خوشحالید

زینب 25 مرداد 1388 ساعت 11:27 http://eshghojonoon.blogsky.com/

سلام دوست خوبم!
خیلی جالب و خوندنی و زیبا و البته آموزنده بود!
ممنون که مثل همیشه منو قابل دونستی و خبرم کردی!
منتظر آپ بعدیت میمونم!
موفق باشید و پایدار تا ابد

ممنون زینب جان
خواهشم میکنم
خوشحال شدم که اومدید
شما هم موفق و سبز و شاد باشید

فرانک 31 مرداد 1388 ساعت 14:54 http://parvanak.blogsky.com

سلام
روزانه در این هستی، چندین نفر توسط دیگران به قتل میرسند و هیچ نگران نیستند که شاید نوه ای شاهد افتادن یک انسان روی زمین باشد.کاش بیشتر به عواقب کارهایمان اهمیت بدهیم کاش معلمهای بزرگی چون این پدر بزرگ در هستی انقدر زیاد شوند که دیگر شاهد هیچ ظلمی نباشیم.

واقعا ای کاش که چنین بود و آرزو میکنیم که چنین شود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد