ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

او برای شما کیست؟

 

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.

پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند:"باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه"
پیرمرد غمگین شد، گفت خیلی عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند:او گفت : همسرم در خانه سالمندان است.
هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم.
امروز به حد کافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود!
یکی از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند.
پیرمرد با اندوه! گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد!
او حتی مرا هم نمی شناسد!

پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟

پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است.

نظرات 14 + ارسال نظر


خیییییییییییییییییلی زیبا بود
دستتون درد نکنه
شاد باشین

banOOye sefid 11 آذر 1388 ساعت 08:30 http://www.na1368.blogfa.com

سلام ...

1 سلام آسمونی به رنگ زندگی ...

بدو بیا من آپم ...

یه آپ مخصوص و متفاوت ...

آخ جون اولم شدم ...

فکر کنم ...

کلی ذوقیدم ...

آسمون(مشی) 11 آذر 1388 ساعت 12:42 http://mashi.blogsky.com

ایوللللللللل! آهنگ!!

salam aziz khahesh mikonam nazare lotfetoone u shad bashin engar ma ham shadim dastane shoma ham aali bood

زینب 12 آذر 1388 ساعت 13:34 http://eshghojonoon.blogsky.com/

سلام دوست خوبم!
آپ خیلی خیلی قشنگی بود!
منم آپم بیاین پیشمااااااااااااااا!منتظرم!
موفق باشید و پایدار تا ابد!

نیلوفر 12 آذر 1388 ساعت 15:18 http://everything2.blogsky.com

من همین تازگیا همین داستان رو گذاشته بودم. ولیییییییییییییی قشنگه . دوستش می دارم. ممنون از اینکه گذاشتی دوباره خوندم.

سلام خوبی
من باز امدم داداش بزرگه منتظرتم

سلام دوست عزیز خوبی؟ [گل]

[قلب]۞۞●(دفتر عشق)●۞۞ به روز شد [قلب]

منتظر حضور گرم شما هستم[گل]

برقرار باشی و سبز[گل]

[گل][گل][گل][گل][گل]

نه انگار نمیخواهی باور کنی که عاشقت هستم!

نمیخواهم باور کنم که دیگر برایت تکراری هستم!

[گل][گل][گل][گل][گل]



وجیهه 13 آذر 1388 ساعت 00:24 http://mv4ever.blogfa.com

منم میگم شاید آلزایمر گرفتی که کامل فراموشم کردی.
ولی من که داداش گلم و یادمه و هر روز بهت سر میزنم.
دلم تنگت شده یه دنیا .
امیدوارم هر جا هستی خوش باشی

احتمالش هست وجیهه جان که گرفته باشم
ولی تو و خیلی های دیگرو فراموش نمی کنم این و مطمئن باش

ممنون که سر می زنی
منم دلم برای تو تنگ شده ولی چه فایده من که میگم بیا ببینیمت میگی نه

تو هم شاد و سبز و موفق باشی

راستی دارم میرم شمال تولد دعوتم جات خالی

دخترک 13 آذر 1388 ساعت 00:52 http://ohaam.blogsky.com

خیلی زیبا بود

مریم 13 آذر 1388 ساعت 12:11 http://shaparakha.blogsky.com

سلام خوبی؟
آپم کردم دوست داشتی بیا

دختر نارنج و ترنج 13 آذر 1388 ساعت 19:07

سلام سجاد جان
خوبی؟؟؟
قشنگ بود.... یادآوری خوبی بود! برای این که بدونیم کی هستیم؟!

فرانک 16 آذر 1388 ساعت 22:48 http://parvanak.blogsky.com

سلام مرسی به من سر میزنی دلم برات تنگ شده بود.
جالبه وقتی میخوندمش فکر کردم ما بنده ها هم مثل همون خانومه وقتی اومدیم روی زمین آلزایمر گرفتیم حالا خدا همش بهمون سر میزنه درحالیکه خیلی جاها فراموشش کردیم ولی اون که میدونی ما کی هستیم.بازهم از خدا تشکر کردم که باهمه آلزایمر ما هرلحظه بهمون سر میزنه.
دوست خوبم مرسی که با نوشته هات منو یاد الله میندازی

خواهش میکنم
چه عجب دل ما هم برای شما تنگ شده بود
تعبیر جالب و به جایی بود

از این دیدیم میشه به این داستان نگاه کرد

مرسی از تو که همیشه با این همایتات مارو وادار می کنی بهتر بنویسیم

شاد و سبز باشی فرانک عزیز

مینا 26 آذر 1388 ساعت 17:27 http://rozegare-eshgh.blogsky.com

عشق...و عشق...وعشق......
زیبا بود. مرسی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد