ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

حرفهایم با تو

 

   خسته بودم خسته از زندگی یکنواختی که نامش را امروز گذاشته بودند.

بی جهت در خیابانها پرسه میزدم و شبها بی انکه ستاره ها را مهمان

نگاهم کنم سر بر بالش تنهایی می گذاشتم و برای دل تنهایم یک دل سیر

بغض فروخورده گریه میکردم.

خسته بودم...خسته هستم از مردمانی که بی جهت نام انسان بر آنها

گذاشته اند.نه مهری نه عاطفه ای.....

اگر با چشمانت مهربانانه نگاهشان کنی و بدانند که دوستشان داری

سریعا خاری در دست میگیرند و تا عمق نگاهت را نشانه می گیرند.

خسته بودم...خسته از نگاه بی رمق انسانها..خسته از اینه بی سرانجام

فردا.نمی دانم......

دستان خسته ام را بسوی بی نهایت واکردم و او را صدا زدم.همو که در

تنهاترین سینه ها جایگاهی ابدی دارد...همو که میدانم تمام حرفهایم را

می شنود...همو که تمام درد دلهایم را میشنود بی انکه خنده ایی تحقیر

امیز لبانش را از هم باز کند...همو که وقتی تنهاییم به یادش می افتیم

وقتی غمگینیم بی اختیار ادرسش را پیدا میکنیم...

خسته بودم ...تمام دلتنگی هایم را در ثانیه ای به اندازه قرنی گفتم...با

او حرف زدم حرفهایم را شنید.گریه کردم با من گریه کرد...خندیدم با من

خندید و من بازهم برایش گفتم....او سفره دلتنگی هایم را جمع کرد و با

خود برد..نمی دانم کجا؟ اما میدانم که چه مهربانانه حرفهایم را شنید...

سبک شدم...بیشتر از ابرهای بهاری که با دست باد به پرواز در می ایند

و رها شدم در لحظه هایی که امروز می خواندندش....

دیگر خسته نبودم تنها نبودم دلتنگ نبودم...همراز من برایم ارمغانی اورد

بیشتر از انکه فکرش را میکردم و باز هم عاشق شدم....

اینبار نه عاشق ابر شدم نه عاشق خورشید....اینبار عاشق اسمان شدم

و او چه مهربانانه حرفهایم را می شنود...با خنده ام می خندد و با گریه ام

چشمان مهربانش هوای روزهای بارانی را میکند...

دیگر خسته نیستم تنها هم نیستم...همراز من شوق زندگی را برایم به

ارمغان اورد.یک دنیا شادمانی یک دنیا مهربانی....

دیگر خسته نیستم میتوانم بدوم..هوا را حس کنم...با حس روزهای بارانی

بخندم و شادی کنم و لحظه ای از شادی چشمانم را اشک الود....

شاید اینها رویایی بیش نباشد...خاطره ای که چندروزی مهمان دل خسته ام

میشود و بعد از ان میرود...شاید هم نرود...بماند و باز هم با خنده هایم

بخندد و من باز هم از دلتنگی هایم برایش بگویم....

بماند و شوق زندگی را به چشمانم هدیه دهد.کاش.....

کاش ذره ای از قلب مهربانش را برای همیشه به قلب تنها و دلتنگم پیوند

میزد و ای کاش هیچ وقت غزل خداحافظی بر لبانش سنگینی نکند...

و من با قلبی اکنده از عشق برای ماندنش روزها را به شب و شب را به

روز پیوند میدهم و برای ماندنش دعا میکنم تا هیچ وقت تنهایم نگذارد...

حالا دیگر نه خسته ام ...و نه تنها و  نه دلتنگ.....

نظرات 19 + ارسال نظر
کمال 3 دی 1387 ساعت 21:11 http://www.just4u.33ir.com

سلام سجاد جان وبلاگ قشنگی داری و مطالبت به دل میشینه . اگه دوست داشتی یه کلبه خرابه ای داریم . خوشحال میشم .

مرسی عزیزم که به من سر زدی وبلاگ خودتونه چشم حتما سر می زنم

منم خستمه ... خیلی ....

نسیم 4 دی 1387 ساعت 09:43 http://mypazzel.blogsky.com

خوش بگذره سجادخان!

ممنون

اوهام 4 دی 1387 ساعت 09:49 http://ohaam.blogfa.com

با سلام خیلی زیبا بود.
موفق باشید

ممنون عزیزم مرسی که وبلاگ من و قابل دونستی بازم به ما سر بزن

سلام سجاد عزیزم،
خوبی؟ راستش به نظر من تو بهترین یاور رو پیدا کردی.. اصلا دیگه نیازی به غصه خوردن و جایی برای خستگی نداری. سعادتیه پیدا کردن اونی که همه مون دنبالشیم...
شاد باشی...

فرانک 4 دی 1387 ساعت 16:56 http://parvanak.blogsky.com

سلام تبریک بااین همه عاشقانه ها
کتابش توی طاقچه های خونمونه.خودشم توی کمد لای رخت ولباسهاگم شده!
وقتی یک نفرکه بهش نزدیکه ازش حرف میزنه توی دل بهش میگیم ای بابا خداکیلو چنده بگو چکارکنم بتونم بدون دغدغه لحظه هامو سرکنم.من چی میگم وتو کجایی؟
ولی غافل ازاینیم که اگه نوشته هاشو بخونیم و اونطوری که او منظورش بوده توی زندگیمون جاریش کنیم دیگه همه چی تموم میشده بیایید ازکمد بهم ریخته دلمون درش بیاریمو عاشقانه باهاش زندگی کنیم .
مرسی که یاد خدارو بانوشته ات یاد آوری کردی.وخوشحالم که تنهاییت تموم شد

سلام خوبی؟
خیلی زیبا بود
مرسی از حضورت
شاد باشی

کمال 4 دی 1387 ساعت 20:22 http://www.just4u.33ir.com

سلام دوست خوبم مرسی که بهم سر و لینکم کردی

منم وبلاگ قشنگ شما را لینک کردم در سایتم

موفق باشی

مرسی از حضور سبزت دست توهم درد نکنه که من و اد کردی بازم به ما سر بزن عزیزم منتظرت هستم

الی 4 دی 1387 ساعت 20:22

قشنگ بود...قشنگتر آهنگیه که رو وبت گذاشتی...

مرسی عزیزم چشات قشنگ میبینه

رضا 5 دی 1387 ساعت 03:41 http://www.risman.blogsky.com

سلام . کارت زیباست . مطالبت هم به دل می شینه
در کل مرسی .

دستان خسته ام را بسوی بی نهایت واکردم و او را صدا زدم.همو که در

تنهاترین سینه ها جایگاهی ابدی دارد...همو که میدانم تمام حرفهایم را

می شنود...همو که تمام درد دلهایم را میشنود بی انکه خنده ایی تحقیر

امیز لبانش را از هم باز کند...همو که وقتی تنهاییم به یادش می افتیم

وقتی غمگینیم بی اختیار ادرسش را پیدا میکنیم...


خیلی عالی بود.......

موفق باشی

محمد 5 دی 1387 ساعت 13:01 http://inak.blogsky.com

یه زمانی هر کی موبایل داشت تو چشم بود حالا هرکی نداره
این یه مثال پوپولیستی بود واسه این که بدونی اولا بنده به حرفای مردم توی تاکسی ها گوش می دم و دوم اینکه بدونی الان خسته نبودن تو چشم می آد
به عبارت دیگه شاعر می فرماید:
به فاک فنا رفتگان جهانیم
به گا رفتگانیم ..به گا رفتگانیم

سلام خوبی؟[قلب]
دفتر عشق به روز شد[گل]
منتظر حضور گرم شما هستم
شاد باشی
[گل][گل][گل][گل][گل][گل]
دوباره دلم هوای تو را کرده است،
دوباره دلتنگت شده ام و دلم گرفته است!
برایم بگو از عشق ، تا آرام شود دلم ، من که جز تو کسی را ندارم ،
برایم درد دل کن تا دیگر احساس دلتنگی نکنم!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل]

سلام مرسی که بهم سر زدی..:)
قشنگ بود..امیدوارم هیچ وقت از زندگی نبوری

سلام زیبا بود موفق باشی

شقایق 7 دی 1387 ساعت 12:52 http://www.gasedak.blogfa.com

سلام .ایول بابا شما چه زود زود اپ میکنید من هر دفعه میام میبینم چند تال مطلب هست که من نخوندم
بازم مثل همیشه یکی از یکی قشنگتر

خستگی و خستگی و .......
قشنگ بود مطلبتون
موفقیت با شما همره باشد

سهراب 11 دی 1387 ساعت 15:57

آقا از این به بعد اگه خواستی در مورد من مطلب بنویسی منظورم در مورد سهرابه از من باید اجازه بگیری


ریاست صندوق حمایت کننده عاشق ها

Romina 11 دی 1387 ساعت 21:01 http://black-love.blogsky.com

آقا سجاد من بلد نیستم. برادرمم نیست.
این آهنگ قبلا آقا محمد برامون گذاشته نمیدونم باید چه کار کنم.javascript:void(0);

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد