ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

ماهی سیاه کوچولو

غریبه و بی کس و کار زندونیه یه عادتم نا واسه چرخش ندارن عقربه های ساعتم

او برای شما کیست؟

 

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.

پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند:"باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه"
پیرمرد غمگین شد، گفت خیلی عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند:او گفت : همسرم در خانه سالمندان است.
هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم.
امروز به حد کافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود!
یکی از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند.
پیرمرد با اندوه! گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد!
او حتی مرا هم نمی شناسد!

پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟

پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است.

دوست دارم ( خدانگهدار )

 

یادت میاد گفتی به من عشق تو رو به دل دارم

دروغ می­گفتی اما من راس راسکی دوست دارم

سر به سرم گذاشتیو چند روزی موندگار شدی

گفتی که همدمم میشی همرنگ روزگار شدی

چشات بهم دروغ می­گفت اما بازم میخواستمت

وقتی که رفتی به سفر به انتظار نشستمت

پیش خودم دلم می­گفت که بر میگردی از سفر

برگشتی اما چه جوری دست تو دست یه نفر

دلم که باور نمی­کرد از تو یه دسی خورده بود

اون روز نشست و گریه کرد که بازی رو نبرده بود

بعد از سرود عشق تو دلم دیگه شعری نخوند

همرنگ آدما شد و عاشق هیچکسی نموند

بعد از نگاه تو دلم دیگه فریب نخورد

دیگه برای هیچکسی به خاطره نگاش نمرد

                                                                         اجادسا         

-------------------------------------------------------------

.

زنگ هشدار پیامت نمی ذاشت با من باشی

واسه چشمای غریبه ما رو کردی نقاشی

راست بگو مزه لبهات و کی غیر ما چشید

کی قشنگتر از ما ناز چشم و ابرو تو کشید

                                                                         اجادسا

-------------------------------------------------------------

.

به سلامت نازنینم اینم از بازی ما

این دفعه واسه همیشه میسپارمت دست خدا

                                        محمد زارع – دیوونه ار قفس پرید

-------------------------------------------------------------

هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز بخوام از تو خداحافظی کنم لااقل اینطوری نه.  ولی این اتفاق افتاد پس واسه همیشه میسپارمت دست خدا.  خدانگهدار